فقط تویی
می خواهم بنویسم ، از خودم ،از زندگی. از سالهایی که گذشت و سالهایی که نگذشت!می خواهم از بی وفایی عمر بنویسم،از بی سروسامانی اش.می گویند زندگی رنج است ولی رنجی شیرین.نمیدانم(هر وقت واژه کم می آورم میگویم نمی دانم، یا شاید هم واژه دارم ولی ترجیح میدهم بیش از این بازش نکنم،گاهی سکوت بهتر است)اگر حس میکنی کمی غمناک می نویسم ،بدان که در گوشم شجریان می نوازد و موسیقی مرا به گذشته می برد. حتی اگر آنقدر گذشته غمگینی نداشته باشم،بشریت آنقدر در این قرون غم دیده است که هر جنبنده ای را به اشک ریختن وا می دارد(البته به شرط وجود گوهر احساس).
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم!
از که می نالی و فریاد چرا می داری؟
دلیل دیگر سکوتم را او می گوید. سراپا تقصیریم ، بسیار غلط کردیم. تا بوده، از ما بوده بر ما. حال به کدامین سو نوا بلند کنیم؟فریاد بر خودم بزنم؟
گذشته مساوی است با درد در خاطر من. کاش فقط خاطرات غمناک خونم را میخورد، درد اینجاست که شیرین ترین یاد ها هم اندوه آفرین است،چون دیگر نیست!
نمیخواستم به سمت چنین دلنوشته سوزناکی قلم بزنم،اما پیشتر گفتم که موسیقی مسیر را عوض میکند.
صبر کن!شاید بتوانم خوب جمع و جورش کنم.برایت از موسیقی گفتم که مرا هم مسیر محتوای خود کرد و حس حالی دیگر و نتیجه ای دیگر ساخت.درست است؟مگر موسیقی محتوا نیست؟مگر از اجزای رسانه نیست؟اگر هست پس عنوان این مطلب هم جور شد:
«تاثیر موسیقی بر احوالات انسانی»
ما آدم ها خیلی وقت ها به یاد خاطراتمان نمی افتیم،حداقل سخت در خاطرمان بازآفرینی می شوند.
اما به محض شنیدن یک آهنگ غمگین ، گذشته با تمام جزئیات ریز و درشتش در عرصه ذهنمان به پرواز در می آید.وقتی میگویم تاثیر از رسانه است، یعنی اگر در همان حال موسیقی شاد و تهییج کننده ای از نوع همانها که میگوید: "حامد پهلانه" برایت نواخته می شد ، ابدا غرق خاطرات و خطراتش نمی شدی.شاید دیده باشی جوانک هایی که شکست عشقی میخورند را (در پس رابطه های آبکی شان).تا چند روز و بعضا چند هفته ، آهنگ های اشک درآر گوش می کنند و تصاویر یار سفر کرده بر کاغذ ذهنش تداعی می شود و همین فراموشی را سخت تر میکند.به این می گویند تاثیر موسیقی و رسانه ، که اگر هوشمندانه به کارش ببری ، میتوانی در دیگرگون کردن احوالت به سمتی که میخواهی قدم برداری.اما حیف که خیلی ها هنوز این قدرت را نشناخته اند یا هم میشناسند ولی کاربردش برایشان عکس است،یعنی در جهت گند زدن به خاطر مبارکشان.شاید به همین دلیل است که در ادیان مختلف مخصوصا اسلام به موسیقی بیش از چیزی که تصور میکنیم ،بها داده می شود وتوصیه میشود، زیرا هر حس وحالی موسیقی متناسب با خودش را میطلبد.همین الان بهترین فیلم هایی که تا به حال دیده اید را در ذهن ردیف کنید.آیا اگر این فیلم ها بدون موسیقی متن ارائه میشد،باز هم به نظاره نشستن آنها می ارزید؟آیا تاثیری که بر روح و روان شما مرتکب شده اند به همین شدت بود؟
یقینا خیر.این از هنر سازندگان است، یعنی افزایش تاثیرگذاری با افزودن عنصر آهنگ.اما گاهی این هنر در جهت فریب ذهن مخاطب است. یعنی برانگیختن احساسات مخاطب برای روانه کردن وی به مسیری که در تقابل با حقیقت است یا فی نفسه بد و ناپسند است.امید است با درک اهمیت این موضوع ،بیشتر از موسیقی برای پیش بردن اهداف درست خود بهره ببرید و محتوایتان را غنی کنید.همچنین سعی کنید موسیقی خوب بشنوید تا روح خود را جلا دهید و آرامش و شادی و همچنین غم های خوب برای خود به ارمغان بیاورید.
جذاب بود و گیرا.
کاش جوانکها بفهمند که موسیقی چیزی فراتر از پاپهای دمدستی بیسروته است که معلوم نیست طرف در چه احوالاتی آن چردنیات را سرهم کرده. خدا به داد آن ناخودآگاهمان برسد که چه چرندیاتی به خوردش میدهیم.