اگر موبایل بودم با نوتیفیکیشن هایم تا اعماق ذهنت را آشفته نمی کردم

اگر موبایل بودم نمیگذاشتم در خیابان، لُخت مرا در دست بگیری تا بیم افتادن و ضربه مغزی شدن داشته باشم

اگر موبایل بودم هر وقت میخواستی عکس های خاک بر سری نگاه کنی داغ میکردم و در دستت آتش می گرفتم

اگر موبایل بودم صبح ها به جای اینکه صورت مبارک مرا ببینی،مجبورت میکردم بروی و دو تا بربری بگیری

اگر موبایل بودم یک اتاقی برای خودم دست و پا میکردم تا شب ها هر کدام مان جدا بخوابیم و انقد بیخ گوشم نبودی

اگر موبایل بودم آن هندزفری لامصب را همیشه در سوراخم نگه میداشتم تا مردم بدبخت مجبور نباشند هر چرندی که تو گوش میدهی بشنوند

اگر موبایل بودم پای درد و دل هایت می نشستم و نمیگذاشتم پیش هر کس و ناکسی سفره دلت را باز کنی

اگر موبایل بودم روزی نیم ساعت میرفتم پیش بابایت تا بفهمد که تو اینجا داری درس میخوانی و هیچ غلط اضافه ای نمیکنی

اگر موبایل بودم وقتی میدیدم بیست و چهاری به من زل زده ای، باتری ام را در آن چشم هایت فرو میکردم تا کمی آدم شوی

اگر موبایل بودم صدایت میکردم تا کمی به حرف های این شاهین کلانتری بی نوا گوش کنی و محتوای به درد بخور تولید کنی

حالا که فعلا موبایل نیستم تو لطف کن و این کار ها را انجام بده به حق نان و نمکی که با هم خورده ایم.