واژه پزشک

یکی از واژگان اصیل ایرانیه

به طوری که در شاهنامه بارها تکرار شده

در لغتنامه دهخدا واژه "پزشک " اینطوری تعریف شده:

پزشک . [ پ ِ زَ / زِ ] (اِ) کسی که بدرد بیماران رسیدگی کند و بتدبیر و دارو شفا بخشد. پزشک .بجشک . طبیب . متطبب . حکیم . آسی . مُعالج

همونطور که میبینید پزشک کسیه که به درد بیمار رسیدگی میکنه و به اصطلاح " شفا" میبخشه

و ابزار های پزشک در این راه دو تا هستن

یکی تدبیر و دیگری دارو

فردوسی در بیتی شگفت انگیز،

نهایت فرهنگسازی رو در  مراجعه به موقع به پزشک و اطلاعات کامل دادن به پزشک توسط بیمار انجام داده :

هر آنکس که پوشید درد از پزشک

ز مژگان فروریخت خون سرشک 

میگه که هر کسی دردش رو از پزشک پنهان کنه

دهنش سرویس میشه (به همین شدّت) 

در بیتی دیگه به مهارت بعضی پزشکان اشارع میکنه که با فقط با دیدن روی بیمار، تمام دردهاش رو میفهمن:

سوم آنکه دارم یکی نو پزشک

که علت بگوید چو بیند سرشک

علت در اینجا به معنی بیماری است

و اما در جای دیگه به نکته ظریفی اشاره میکنه که اگر میخواهیم پزشکان خوبی داشته باشیم، باید اونها در آرامش جسمی، روحی و روانی باشن:

پزشکی که باشد بتن دردمند

ز بیمار چون بازدارد گزند

می فرماید اگر پزشک خودش پر از درد باشه،چطوری میتونه بیمار رو درمان کنه؟

البته میشه منظور رو به گونه طعنه امیز هم در نظر گرفت یعنی کسی که خودش پر از درده بهتره برای دیگری چیزی تجویز نکنه

یعنی همون حکایت "توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند" 

در مجموع دیدیم که ریشه واژه پزشک و البته فرهنگ پزشکان و رفتار های متقابل پزشک و بیمار

چقدر مهمه و از گذشته ها دربارش بحث بوده

به عنوان کسی که الان پزشکی میخونه حس میکنم مسئولیت سنگینی روی دوشم خواهد بود

امیدوارم این مطلب براتون مفید بوده باشه

روز پزشک رو تبریک میگم به همه پزشک های عزیز