آدم از توجه کردن دیگران خوشحال می شود و از مورد بی توجهی قرار گرفتن بدش می آید. اینکه به حرف و نظرش اهمیت بدهند را مایه ارزشمندی خود می داند.توجه به دیگری هیچوقت یک قانون نبوده.اما در اینکه آدمی به توجه نیاز دارد هیچ شکی نیست. بعضی ها توجه کردن به دیگران و شنیدن حرف ها و دیدن توانایی های آنها را وقت تلف کردن می دانند. اینکه بدون توقع داشتن از دیگران به آنها توجه کنیم و برایشان وقت بگذاریم خیلی خوب است و قابل ستایش.اما حتی اگر نخواهیم خیرخواه باشیم ، توجه کردن به دیگران یک جور معامله است.همانطور که شما به ازای حقوقی که دریافت می کنید یک سری تکالیف دارید، کمک کردن دیگران و توجه آنها به ما هم در گرو توجه و اهمیت دادن ما به آنها است.به عبارت دیگر توجه کردن ،سرمایه گذاری است.سرمایه گذاری در قلب انسانها.همین الآن همه دوستانتان را در نظر بگیرید؛ از صمیمی ترین آنها تا آنهایی که کمتر صمیمی هستند. کدامشان نزد شما دوست داشتنی تر هستند؟علت اینکه تعدادی صمیمی تر هستند چیست؟ قطعا به این پاسخ می رسید: آنهایی که حاضرند وقت بیشتری برای باشما بودن صرف کنند، صمیمی ترند.تقریبا این موضوع  در روابط بین انسانها اثبات شده است : افرادی که به دیگران توجه می کنند به واسطه حس خوبی که ایجاد میکنند ، دوست داشتنی تر هستند.و به همین صورت کسانی که در رابطه خود با دیگران بی توجهی را انتخاب میکنند(خواه آگاهانه یا ناخودآگاه) منفور ترند یا حداقل دوست داشتنی تلقی نمی شوند. اگر بخواهم از خودم بگویم، من آدمی هستم که به شدت از بی توجهی بیزارم.گاهی پیش می آید که کسی صدایم می کند؛اماوقتی پاسخش را می دهم ، او مشغول کار دیگری می شود و با تعلل می گوید با من چه کاری دارد.در چنین مواقعی انتظار دارم حالا که من به او اهمیت داده ام و برای کمک به او فعالیتم را نیمه کاره گذاشته ام ، او هم به من توجه کند و بلافاصله بگوید چه کاری دارد.در غیر اینصورت ممکن است دفعه بعد که آن فرد از من کمک میخواهد، به درخواست کمکش بی توجهی کنم. چون معتقدم مسئله توجه هم کاملا دوطرفه است و باید به کسی اختصاص داده شود که شایستگی آن را داراست .شاید دفعه اول از روی خیر خواهی کمک کنم، اما  نه برای کسی که امتحان خودش را پس داده است.

به نظر شما توجه کردن یا بی توجهی به دیگران چقدر اهمیت دارد؟چه تاثیری بر احساس شما دارند؟

علی خواجه حیدری – مهر 99