زندگی کردن بدون هدف مثل بسکتبال بازی کردن بدون سبد است . وقتی نمی دانید مقصدتان کجاست ، هیچ فرقی نمی کند از کدام مسیر بروید. پس اولین قدم انتخاب هدف است. تا تکلیفتان با خودتان مشخص نباشد،احساس خوشبختی بی معنی است.یکی از مشکلات انسان امروز، صرف ساعت های زیاد در فضای مجازی است که برای اکثر افراد کاملا بدون هدف است و میتواند به قیمت نابودی زندگی و آینده روشن آنها تمام شود. هر چندوقت یکبار احساس پوچی به سراغ ما می آید.چنین چیزی تقریبا درباره همه انسانها صادق است. اما درست زمانی که از بی هدف بودن خود خسته و کلافه شده اید و قصد فکر کردن به هدف زندگی را دارید،سر و کله اینستاگرام پیدا می شود. میگوید حالا وقت زیاد است. انقدر خودت را اذیت نکن. چرخی در استوری ها بزن. بعدا هم می توانی درباره این موضوع فکر کنی. و خب بعدش هم به کل فراموش می کنید. به همین علت واجب است هر هفته یا حداقل هر ماه، زمانی را برای دودوتا چار تا کردن با خودتان مشخص کنید.در فضایی که هیچ عامل مزاحمی وجود ندارد و می شود با فراغ بال به رؤیا ها فکر کرد. چنین موهبتی را نوشتن هم به ما اعطا میکند. وقتی می نویسید از هر نویز اضافی فاصله می گیرید. افکارتان منظم می شود. واقع بینانه تر به گذشته و آینده خود فکر می کنید و مهم تر از همه می فهمید در زمان حال وضعیت تان چگونه است. معمولا در چنین لحظاتی ایده های نابی هم به ذهن می آید. با اینکه خودبه خودی بودن ضربان قلب، سالهاست اثبات شده است و شکی در آن نیست، به تازگی عصب شناسان شواهد جالبی مبنی بر خود به خودی بودن فعالیت مغز یافته اند. طبق این یافته ها در مغز بخش هایی وجود دارد که فقط در مواقع استراحت فعالیت میکند وهنگامی که مشغول کارهای مختلف می شویم، کاملا غیرفعال می شود. این به این معنی است که ایده های خلاقانه درست زمانی سراغ ما می آیند که مشغول هیچ کاری نیستیم. معروف ترین مثال برای این داستان، نیوتون است وقتی زیر درخت در حال استراحت بود و ناگهان سیبی افتاد. اینحا بود که جرقه قانون جاذبه و بقیه قوانین نیوتون در ذهن او زده شد. به عبارت دیگر لحظات "آهان" و "یافتم" که دگرگون کننده زندگی ما هستند، هنگام استراحت مطلق ذهن رخ می دهند.متاسفانه این روزها دنیای اطلاعات لحظه ای به مغز ما فرصت استراحت نمی دهد. پس لازم است به صورت برنامه ریزی شده به خود زمان دهیم تا بفهمیم از زندگی چه میخواهیم!
علی خواجه حیدری - مهر٩٩